نپرسیدی از راز شیدایی ام
نبودی رفیق غم و شادی ام
درین غربت آواره و بی نشان
شد از خستگی قلب صحرایی ام
گرفتند نادیده اشک مرا
گذشتند از عشق دریایی ام
نگفتند شاید که مجنون شوم
کشد کار آخر به رسوایی ام
نکردند یادی زمن دوستان
دریغ از دلم ،از غمم،زاری ام
فراموش شد نامم از یادها
نکردند یادی زتنهایی ام
کسی همزبان دل من نشد
دلی خسته ام مرگ زیبایی ام.
کلمات کلیدی: